محمد مهدي عاکف يکي از بزرگترين مدافعان وحدت شيعه و سني بود
تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۸۰۸۳۶۳
خبرگزاري آريا - دکتر عباس خامه يار به مناسبت درگذشت محمد مهدي عاکف عضو برجسته و اسطوره وتاريخ شفاهي اخوان المسلمين ياداشتي منتشر کرد.
به گزارش ايسنا در اين يادداشت آمده است:
زنداني همه دوره ها، شيخ المجاهدين ِ درون زندانهاي کودتا، اسطوره مبارزه، مقاومت و استقامت، شهيدِ زنده، عُمرِ مختار ِمصر، تاريخ بلامنازعِ شفاهي مصر و اخوان، ياور انقلابيون، ضد استعمار و استبداد و ظلم ستيز، اسطوره تبليغ و جهاد، شاهدي بر همه عصرها و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اين ها تنها بخشي از عناويني است که به مناسبتهاي گوناگون و در مراحل مختلف زندگاني "محمد مهدي عاکف" رهبر و مرشد سابق جمعيت اخوان المسلمين به وي داده شده است.
محمد مهدي عاکف شب گذشته به عنوان يک زنداني سياسي به دليل بيماري سخت در بيمارستان قصر العيني فرانسوي در قاهره درگذشت. وي، همزاد اخوان است. بدين معني که تولد او در سال ١٩٢٨ در يکي از شهرهاي منصوره شمال قاهره، همزمان با سالي است که حسن البنا(بنيانگذار فقيد جمعيت اخوان المسلمين)، حرکت تبليغي خويش را در اسکندريه -دومين شهر معروف مصر- آغاز مي کند و کمي بعد رسماً فعاليت جنبش را اعلام مي کند. عاکف در سن ١٢ سالگي خود و جنبش اخوان، يعني در سال ١٩٤٠ از دريچه ورزش با آن آشنا مي شود و از همان دوران نوجواني مريد حسن البنا شده و با پيوستن به او تحت نظر شيوخ اخواني تربيت مي يابد.
در آغاز دهه پنجاه ميلادي و هنگام تحصيلات دانشگاهي اش در دانشکده حقوق، رهبري جنبش ضد استعماري دانشجويان را به عهده مي گيرد و گردان هاي دانشجويي ضد اشغالگران انگليسي را هم تشکيل مي دهد و دلاوري هايش در هدايت مجاهدين در کانال سوئز، زبانزد همگان مي شود. آنگاه به عنوان مسئول همايشهاي بين الملل "مجمع جهاني جوانان مسلمان" در رياض تعيين مي گردد و سپس هماهنگي اردوهاي جوانان اخوان در کشورهاي اردن، مالزي، بنگلادش، ترکيه، استراليا، کنيا، قبرس، آلمان، انگليس و آمريکا را به عهده مي گيرد و تجربيات زيادي را در عرصه بين الملل به دست مي آورد. با چنين تجربه اي به عنوان يکي از بنيان گذاران اصلي تشکيلات جهاني اخوان و از فعالان عرصه بين الملل جمعيت ظاهر مي شود و بعدها در سمت مدير مرکز اسلامي مونيخ تعيين مي شود. وي در سال ١٩٨٧ به همراه ديگر همفکران اخواني اش به پارلمان راه مي يابد.
عاکف، در سال 2004 به عنوان هفتمين مرشد و رهبري اخوان، يعني جانشيني مأمون الهضيبي انتخاب مي شود. او نخستين مرشد عام اين جماعت بود که پس از پايان دوره مسئوليتش تمايلي به انتخاب مجدد نداشت و جانشين او محمد بديع در زمان حيات او(سال 2010) انتخاب شد و از اين رو عنوان نخستين مرشدِ "سابق" را انحصاري به خود اختصاص داد. اين در حالي است که همه رهبران اخوان تا پايان عمر خود مسئوليت جمعيت را به عهده داشته اند. عاکف، گنجينه اسرار اخوان و تاريخ اين جمعيت به شمار مي رفت. او 76 سال (1940-1916) جنبش و همه رهبران آن را از حسن البنا تا محمود عزت -مرشد موقت فعلي- همراهي کرده و از ١٩٨٧ تا واپسين روزهاي حياتش عضو مکتب ارشاد (بالاترين هيات رهبري اخوان) بوده و با ساير نسل ها، ديدگاه ها و بينش هاي اخواني ها تعامل شايسته اي داشته است. گفته مي شود که او بنيانگذار دوم اخوان وشجاع ترين شخصيت اين جمعيت است.
عاکف را مي توان بزرگترين "زنداني سياسي" جهان دانست که بيش از نيمي از عمرش را در زندان هاي همه حکمرانان مصر گذرانده و بارها محکوم به اعدام شده است. در دوره هاي ملک فاروق، عبدالناصر، سادات، مبارک و بالاخره ژنرال سيسي و در سن ٩٠ سالگي و با وجود بيماري سرطان که تمام وجودش را فرا گرفته بود، پشت ميله هاي زندان بود و در زندان نيز جان به جان آفرين تسليم کرد و محکوميت اوليه 25 ساله اش را نيمه تمام گذاشت!!!
"مرشد" ي عاکف بر اخوان (2010-2040) مصادف با تحولات شگرف در غرب آسيا از جمله حضور نظامي آمريکا در منطقه، بالا گرفتن واگرايي مذهبي، جنگ ٣٣ روزه و... بود. لذا مواضع انقلابي، صريح، شفاف، ضد صهيوني-آمريکايي و نگاه وحدت گرايانه او تاثير مهمي بر جريان اخوان المسلمين در جهان داشت.
او فلسطين را همواره بر اساس خط مشي سابق اخوان مورد توجه فراوان قرار مي داد و "رژيمهاي عربي را مانع گسيل شدن ميليون ها داوطلب جهاد در سرزمين هاي اشغالگر" مي دانست و "ملت هاي مسلمان را گروگان رژيم هايشان" مي شمرد. وي در گفتوگو با هفتهنامه مصري "اليومالسابع" بيان کرد: "چراغ سبز برخي رژيمهاي عربي به اسرائيل، عامل وقوع حمله ظالمانه و کشتار مردم غزه است". به اعتقاد عاکف "مصر در برابر برداران فلسطيني از خود رفع تکليف کرده و اين نتيجه استبداد داخلي در اين کشور است. چون کساني که در رأس اين کشور هستند وظيفه خود را در قبال مردم مقاوم و مبارز اين کشور فراموش کردهاند و آنچه در صحنه جهان عرب از دخالت حکام در جنايات اسرائيل ميبينيم، نتيجه اين امر است".
مواضع وحدت گرايانه و تقريبي او ميان فرق اسلامي و به ويژه تشيع و تسنن زبانزد همگان و يادآور ديدگاه هاي بنيان گذاران و رهبران پيشين اين جمعيت بود. تا جايي که در مصاحبه اي با روزنامه کويتي النهار گفته بود: "چه مانعي دارد که مذهب شيعه گسترش يابد؟! سازمان کنفرانس کشورهاي اسلامي 56 عضو سنّي مذهب دارد، حالا چرا بايد از تنها کشور شيعه جهان ترسيد؟!". وي همچنين از برنامه هسته اي ايران حمايت کرد.
عاکف در پاسخ به اين سوال که «آيا مقالات يوسف ندا(مسئول روابط بين الملل اخوان) خطوط قرمز را زير پا نگذاشته؟» اظهار داشت: "مطالبي که ايشان درباره شيعه نوشته است همان مطالبي است که ما بر اساس آن تربيت شده ايم. من با او درباره نگاه مثبت به تشيع موافقم".
وي در گفتوگو با شبکه الجزيره نيز اعلام کرد: "شيعه و سني يک امت واحد هستند؛ زيرا دينشان يکي است و قبله، نماز و حج در ميان آنان يکسان است". وي افزود: "پايبندي به هريک از مذاهب سني و شيعه انسان را به بهشت رهنمون مي سازد و مسلمانان بايد درک درستي از دين خود داشته باشند و بين کساني که به يگانگي خداوند و نبوت پيامبر اعظم(ص) اعتقاد دارند فرق نگذارند". عاکف تنش هاي موجود ميان شيعه و سني در جهان اسلام را ناشي از جهالت و فقر فرهنگي مي دانست و بيان مي کرد: "شيعه و سني بيش از هزار سال بدون اختلاف با يکديگر زندگي کرده اند. علاوه بر اين در دهه هاي گذشته تلاش هايي براي تقريب بين مذاهب اسلامي صورت گرفته که برخي از بزرگان از جمله امام شهيد حسن البنا در آن مشارکت کرده اند".
وي در ادامه افزود: ما بايد فرزندانمان را بر پايه يک درک درست تربيت کنيم. به گونه اي که به وحدت و همبستگي بينجامد، نه اينکه امت را به تفرقه دچار سازد".
وي عکس العمل مناسب علماي شيعه و سني در قبال انفجارات تروريستي در عراق را بيانگر عمق وحدت بين شيعه و سني دانست و ادامه داد: "آمريکايي ها نمي خواهند ما متحد باشيم، اما ما بايد به وظيفه ديني خود عمل کنيم و با اعتماد به ياري خداوند براي بيرون راندن اجانب از سرزمين هاي اسلامي اقدام کنيم".
وي گفت: "کساني که انفجارهاي کربلا را به وجود آوردند خيرخواه امت نيستند، بلکه جنايتکاراني هستند که براي اسلام و ارزشهاي انساني هيچ ارزشي قائل نيستند و آلت دست آمريکايي ها قرار گرفته اند".
▪️شادروان محمد مهدي عاکف در جريان جنگ 33 روزه لبنان با صدايي رسا و در برنامه اي زنده از مهمترين شبکه ماهواره اي عرب اعلام کرد که حاضر است ده ها هزار نيروي نظامي براي حمايت از حزب الله در مقابله با تجاوز رژيم صهيونيستي به لبنان اعزام کند.
وي ضمن انتقاد شديد از مواضع حاکمان عرب در قبال جنگ صهيونيست ها با حزب الله، خطاب به رزمندگان مقاومت گفت: "شما همه ملت هاي عرب و مسلمان را سر بلند کرديد".
عاکف آن چنان از ايران، شيعه و حزب الله لبنان تعريف و تمجيد و دفاع کرد و آن چنان مواضع سازشکارانه سران عرب را مورد نقد قرار داد تا سرانجام پس از حوادث مصر مجدداً دستگير شد و به زندان افتاد. اين مسأله گاهي موجب اختلافات داخلي در اخوان المسلمين هم مي شد؛ چرا که رژيم مصر به اين بهانه، فشارها را بر اخوان المسلمين بيشتر مي کرد. در نهايت در سال 2010 براي کاهش فشارها بر اخوان، از رهبري کنار رفت و يکي از نزديکان وي به نام محمد بديع به جاي او انتخاب شد. هرچند او خود ضمن اشاره به بروز برخي اختلافات(بين جريان قطبي و اعتدال گراي اخوان)، سن بالايش را دليل کناره گيري اعلام کرد.
گرچه در دوران حيات او توفيق ديدارش را نداشتم، اما به حکم سردبيري ام بر برنامه مشهور "مع الحدث" شبکه العالم، بارها با وي تماس و مذاکره تلفني داشتم و او با مواضع شفاف، صريح و انقلابي اش، ميهمان اين برنامه بود. وي درخواست بنده را نيز پذيرفت و با ماهنامه شاهد ياران -که مسئوليت آن را بر عهده داشتم- پيرامون جنگ ٣٣ روزه مصاحبه اختصاصي داشت که متن آن را متعاقباً بازنشر خواهم کرد.
روحش شاد و يادش گرامي باد...
عباس خامهيار
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۰۸۳۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئهها
منش و رفتار دادگرانهاش به گونهای بود که به گفته دکتر باستانیپاریزی تا چند سده پس از او، بانوان آبادیهای منطقه الموت با درود فرستادن بر روان او، کارهایی مانند نخریسی را میآغازیدند. با دکتر مهدی علمیدانشور، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب که در ادیان و عرفان، گرایش ادیان ایران باستان و البته پژوهشگر تاریخ و کلام اسماعیلیه، آن رگ پنهانی را دردست گرفتیم که برآمدن حسن صباح وادامه جنبش او را برای مدتها بیمه کرد.در ادامه گفتههای این استاد ادیان و عرفان ایرانی را مرور میکنیم.تداوم تحریف با ابزار سینما
اسماعیلیه بیگمان یک انحراف در روند اسلام و تشیع است و نمیتوان به عنوان جریانی مثبت با پذیرش از آن سخن راند اما دستکم تا دورهای هماهنگ با نیازهای فرقه، منفعتطلبی و آز داعیان و خلفایشان در حاشیه شریعت پیش میرفته اما در دوران معاصر از منفعتطلبی خود خارج شده و فراتر رفته به گونهای که با منفعت دیگران همسو شده و حرکت میکند؛ یعنی دیگران از آنها استفاده ابزاری میکنند.بیاغراق ویرانی، جاگزینی و دگرگونیها در تمام بناها، یادگارهای تاریخی و تغییرات شکلی و مرمت یا بازسازی که در شهر مقدس مکه انجام گرفته و میگیرد، توسط مهندسان و معماران مجموعه آقاخان است! یعنی دستهای کننده و راهانداز طرحهای وهابیت و استعمارند. مثلا رمی جمرات و تغییرات اخیرش با دست همین مجموعه آقاخان انجام شده و تقریبا تمام سازهها، آثار و بناهای تاریخی اسلامی را در عربستان و بهویژه مکه از آن هویت و شناسنامه خارج کردهاند! که دیگر هیچ هویت اسلامی روشنی ندارد و همانند یک بنای معاصر یا روزآمد به نظر میآید.به عقیده شخصی من، اسماعیلیه امروز کاملا از شناسنامه و بافت دیروزی خود خارج است و بر اساس نظرات دیگران و بهویژه کشورهایی شکل عوض میکند که آنجاها مستقر شده و جریانش را ادامه میدهد. اسماعیلیه به عنوان یک فرقه که براساس عدالت خواهی و مبارزه با ظلم زمانی با دولتهای بزرگ دست به گریبان میشد، هرگز از آقاخان و مجموعهاش درباره فلسطین چیزی شنیده نشده یا درباره آدمکشیهای اسرائیل هرگز نقد و واکنشی نشنیده و نخواهید شنید. تحریف تاریخ توسط سینما ساده و موثر است در فضایی که دیگر کتابخوانی رونقی ندارد، سینما که فضای جادویی، سحرانگیز و جذاب میآفریند بهراحتی مخاطبان را جذب میکند و در خواب مسئولان و دستاندرکاران ما، تاریخ و شخصیتها را به یغما برده و مصادره میکنند و...؟ مثلا همین سریال حشاشین هنگام پخش شبانه در رمضان در یکی از شبکههای تلویزیونی در مصر، فقط با دوسه ساعت فاصله زیرنویسهایش به زبانهای مختلف از جمله فارسی منقح، رسا و پیراسته در دسترس بود!
ماجرای ۶ امامیها
اسماعیل، پسر ارشد امام صادق(ع) بنابر برخی روایات در جوانی علاقه خود را به اندیشههای غلات نشان داده و با یکی از غالیان به نام ابوالخطاب در ارتباط بود.بامرگ زودهنگام ابوالخطاب درسال۱۳۸هجری، اسماعیل ازسوی همان مریدان مجذوب! به جانشینی برگزیده شد. مرگ زودرس در۱۴۵هجری گریبانگیر اسماعیل گردید. این حلقه، آزها و آرزوهایی داشتند و گمان میبردند پس از فوت امام صادق و جانشینی اسماعیل میتوانند به اهدافشان برسند که البته چنین نشد. امام صادق با فراست، هوشمندی و آرامش خاصی، طرفداران اسماعیل و ابوالخطاب را بهویژه به مراسم دفن اسماعیل فرامیخوانند و بارها در مسیر تشییع، کفن را از چهره جنازه کنار میزنند و هیچ جای شکی در مرگ پسرش برای کسی باقی نمیگذارند. این موضوع در حدود یک سده در پیله بود و انگار پوستاندازی میکرد و خود اسماعیلیه به این دوره، نام «ستر» یا مخفی دادهاند.
پیچ انحرافی
در نیمه سده سوم، فردی به نام حمدان ابن اشعث، مشهور به قرمط در کوفه به تبلیغ قائمیت محمد ابن اسماعیل به عنوان امام غایب پرداخت و خودش را نایب محمد به عنوان مهدی موعود نامید! همین حمدان شخصی به نام عبیدا... مهدی را برای تبلیغ به سوریه راهی کرد. ولی عبیدا... به تبلیغ برای خودش با عنوان مهدی پرداخت. حمدان هم داعیانی را فرستاد که از کار او جلوگیری کنند و عبیدا... ناگزیر از فرار به شمال آفریقا شد.در ادامه عبیدا... در سال ۲۹۷ هجری رسما حکومت فاطمیان را در مغرب بنیان نهاد و تا ۳۳۲ به یورش به اطراف میپردازد. بعد از او پسرش القائم بأمرا... و سپس خلیفه چهارم المعزالدین ا... است که دوران او مصر فتح و قاهره ساخته و پایتخت میشود، مسجد الازهر بنا میشود و عیدغدیر و عاشورا تعطیل رسمی میشود.
بزنگاه تاریخ
در ادامه خلفای فاطمی میرسیم به هشتمین خلیفه یعنی مستنصر بالله (که داستان سریال حشاشین برساختهای از دوران اوست). این خلیفه دو پسر داشت. احمد و نزار که بارها نزار پسر بزرگتر جانشین اعلام شده بود اما بعد از مرگ خلیفه، بدرالجمالی وزیر به دلایلی با فوت خلیفه، احمد را جانشین اعلام میکند و نزار را به شکلی مشکوک به قتل میرساند.
صباح بینقاب
حسن صباح متولد قم است و در همان شهر با اسماعیلیان پیوند میخورد. زمان را به عقب برگردانیم؛ صباح چهرهای فوقالعاده کاریزماتیک دارد. او سراغ ردهبالاهای جامعه نمیرود، بلکه میان مردم و چوپانها و انسانهای بیپروا و جنگاور میرود و یارانش را از میان آنها برمیگزیند که از مرگ نمیترسند. به همین خاطر با وجود نیروی اندک هنگام رویارویی با لشکر صلیبیان با تاکتیکهای نظامی خود شکست سختی به صلیبیها وارد میسازد. صلیبیها که نمیتوانستند به شکست در برابر گروهی کمشمار اقرار کنند از حسن صباح یک چهره آنچنانی و فراواقعی و هراسآور و سپهشکن ترسیم میکنند که اغراقهای حشاشین، مینو، مواد مخدر و... زاییده تخیلات همینهاست که مارکو پولو ۱۴۰سال پس از حسن صباح از دیدههای خودش! از باغ بهشت و حشیش و حسن صباح و... گزارش میدهد. در حالی که اصلا وارد حوزه الموت هم نشده و دژ را ندیده اما در فصلهای ۴۱تا۴۳ به گونهای سخن میپردازد که انگار با حسن صباح در دژ الموت زندگیها کرده! (نمونه معاصر چنین رفتاری همین کتاب خداوند الموت، پل المیر است که اصلا چنین نویسندهای وجود ندارد و... برای فروش کتاب توسط پدیدهای به نام ذبیحا...منصوری با تکیه بر خارجیپسندی ایرانیان جعل شده! اباطیل سریال حشاشین نیز به همین سان، زاییده ذهن صلیبیون و مارکو پولو بوده).حسن صباح اهل مطالعه، تهجد، زهد و دیانت و اواخر گوشهنشین بوده و با مردمان دادگرانه رفتار میکرده تا جایی که چند سده پس از او همچنان که در آغاز اشاره شد در آبادیهای الموت به روانش درود میفرستادند. در سریال حشاشین با برزک نامی طرفیم که بسیار خونریز و قصیتر از صباح است در حالی که در تاریخ از او با نام کیابزرگ امید یادشده. من قصدم تطهیر کردن حسن صباح نیست اما تمام دوران زندگی او را که بررسی کردم حدود ۵۰ ترور با دستورش انجام شده. او با خلفای عباسی و امرای سلاجقه از آن رو اختلاف داشت که ایرانی نبودند. نخستین بار کتابهای دینی را با زبان فارسی نگاشت و بااین اصطلاح «محل به محل و امیر به امیر» به برانداختن سردمداران میپرداخت، زیرا نیروی نظامی پرشماری برای رویارویی مستقیم نداشت. هیچ کجای تاریخ از او دستوری برای قتل مردم (مثلا مردم اصفهان در حشاشین) داده نشده. هرچند کیابزرگ امید با بیپروایی به قتلهایی دست زد.
خدمت اسماعیلیه و خیانت آقاخانها
هوشمندی خواجه نصیر سرانجام به بستن پیمانی میان هولاکوخان و اسماعیلیه انجامید منتها هولاکو پیمانشکنی کرده با قتل عام اسماعیلیه حتی دژ را نیز با خاک یکسان میکند و آن همه کتابها و... برخلاف عهدنامه نابود میشود.دیگر صدای نزاریان خاموش میشود تا ۱۰۹۰هجری سپس دوران کریمخان زند که ابوالحسن علی امام چهل و چهارم نزاری از سوی او حاکم کرمان میشود و نزاریان کمکم قدرتی دست و پا میکنند. فتحعلیشاه قاجار نیز با حسن علیشام امام چهل و ششم نزاریان وصلت میکند و به او لقب «آقاخان» را میدهد و او را به حکومت کرمان میگذارد.اما این وصلت دوامی ندارد و بعد از مدتی با جنگ با هم میپردازند. در این جنگ آقاخانها شکست میخوردند و ناچار همین آقاخانیهای شکستخورده به خراسان بزرگ (افغانستان بعدها که از سوی استعمار انگلیس چنین نامی بر آن سامان دیکته شد) پناه میبرند. آنجاست که با انگلستانیهای دشمن ایران و حکومت مرکزی خراسان متحد شده با خوشخدمتیهاشان از سوی انگلیس به رهبرشان لقب «سِر» داده میشود. جالب است با شکست انگلیس از حکومت افغان، آقاخان به هند زیر چتر انگلیس میرود. سرانجام آقاخان سوم که متولد انگلیس و پرورده فرهنگ غرب است، به تخت مینشیند و مقر رهبری را از هند به انگلیس میآورد. اینها با ثروت هنگفتی که دست و پا کرده بودند به ملکه و انگلیس کمکها میکنند و لقبها و امتیازهایی میگیرند. تا در سال ۱۳۷۶ هجری با درگذشت آقاخان سوم، کریم آقاخان در ۱۹سالگی به امامت چهل و نهم نزاریان در لندن به تخت میرسد.
سفیدپوش دیروز، سیاهروی امروز
نکته مهم این است که در شریعت نزاری وقتی به آقاخانها میرسیم دیگر شریعتی وجود ندارد حتی آن قشر ظاهری هم دیده نمیشود و برای رفتارهای خلاف رفتار عرفی و شریعت چه توجیهها میکنند.سریال حشاشین به لحاظ تاریخی هم برای ما ایرانیها سندیت ندارد و شخصیتهای مهمی مانند خیام، غزالی و… آنقدر در آن منفعل و بیخاصیت به تصویر درآمدند که با آنچه در ذهن و تصور ماست، فرسنگها فاصله دارند. در واقع این مجموعه با وجود اینکه سریالی استاندارد و با کیفیت قابل قبول است، چیزی فراتر از یک مجموعه رمضانی و مناسبتی نیست. چرا که تاریخ مصرفدار و برای استفاده راهبردی در مقطع زمانی ساخته شده و بنا به ادعای سازندگانش تبدیل به سریالی تاریخی مستند و قابل ارجاعی نشده است.حشاشین متاسفانه سریالی تماما تحریف تاریخ اما جذاب! است که در مصر ورشکسته با بودجه چندمیلیوندلاری با مسخ و تحریف چهار شخصیت ایرانی بر ضد ایران و ایرانی ساخته شده که هیچکدام هیچ ربطی به مصر نداشتند! این که چرا حسن صباح در این بازه زمانی به تصویر کشیده شده، دارای ابعاد و اهداف پنهان و مزورانه است.
تصویرسازی غلط به نفع جریان خاص
سریال حشاشین در ظاهر داستانی درباره خلافت عربها در سرزمینهای اسلامی است، اما بیشتر داستان آن در ایران در شهرهای بزرگ آن رخ میدهد. حتی شخصیتهای اصلیاش هم با اینکه در ظاهر عرب هستند و طبیعتا در یک سریال مصری به زبان عربی صحبت میکنند اما زاده داخل مرزهای ایران هستند و یکی از آنها تبدیل به رهبر یکی از گروههای مخالف با خلیفههای عرب میشود. رخدادهای این سریال در یک بستر تاریخی در سده یازدهم اتفاق میافتد. حسن صباح در مخالفت با عباسیان که شعار و پوشش و پرچمشان سیاه است، رنگ سفید را برای پوشش و پرچمش برمیگزیند اما در حشاشین سیاهپوش است بر پرچم سیاه هوادارانش شعار لا ا... الا ا... نقش بسته تا برای مخاطبان امروزی همه چیز یادآور و نشانه داعش و داعشیگری باشد.
سرمایهگذاری عجیب مصر در صنعت سرگرمی
مصر که درخرج یومیهاش مانده و دستش واقعا خالی است درچنین مقطعی با صرف بودجهای هنگفت حشاشین را برساخته زیرا در پی آسیبزدن و کژنمایی اسلام سنتی و اسلام سیاسی و اخوانالمسلمین بوده[که حماس از این نحله است] تا در ماه رمضان و رونق تماشای سریالهای آیینی به مردم بقبولاند که حسن صباح، پدر داعش است! هرچند از مصر نمیتوان انتظار داشت شخصیتهای ما را درست و راست و بدون معناهای ضمنی ضد ایرانی نشان دهد.شما«وعده صادق» و پیامدهایش را بسنجید! اسرائیل دقیقا از همین میترسد از اسلام سیاسی! که جرأت میکند یک قدرت را که به تعریف خودشان بزرگ است، پوشالی بشمارد. در حالی که کشورهای عربی ذلیلانه با اسرائیل همپیمان میشوند و عربستان مخفیانه به راه سازشکاری میتازد!نکته آزارنده تحقیر بزرگان ما از سوی مصر سرسپرده است. سریال حشاشین تحقیر فرهنگ بزرگ و تمدن سترگ ماست. در این بازه مهم تاریخی چرا هوشیاری به خرج نمیدهیم؟ خواجه نصیرالدین طوسی که کشوری را نجات داد را در این سریال ببینید چگونه تصویر شده؟ چرا خود ما از این همه شخصیتهای بزرگ فیلم فاخر نمیسازیم و اجازه میدهیم دشمنان ما این چنین تاریخ و فرهنگ و تمدن و چهرههایمان را با بیپروایی و دروغزنیهایشان تاراج کنند؟